۰۷ آذر ۱۳۹۰

از این دسته تا اون دسته

من پنج نفر نمونه را از بین دوستان فعال دانمارکی و پنج نفر را از بین ایرانی‌ها انتخاب می‌کنم. قرار است رابطه دوستی این آدم‌ها را در حلقه دوستی Google+ ببینم. این آدم‌ها را قبلا در فیس‌بوک هم می‌شناختم. این پنج نفر دوست دانمارکی و ایرانی آدم‌های آکادمیک و پرکاری هستند و فعالیت‌های جانبی متنوعی هم دارند. 
در فیس بوک داشتن دوست از هر نوعش برای ایرانی ها از قاعده «در هم ببر و سوا نکن» پیروی می‌کند، یعنی این دوستان من نزدیک به ۳۰۰ تا ۴۰۰ و گاه بالای ۵۰۰ دوست در فیس‌بوک داشتند. در مقابل دوستان دانمارکی حداکثر بین ۱۵۰ تا ۲۵۰ نفر دوست دارند. این دوستان دانمارکی من آدم‌های بسیار کوشایی هستند با سلیقه‌ها و تجربه‌های متنوع. به این معنی که هریک از این دوستان آکادمیک سوای کار و تحصیل بین حدود سنی ۲۷ تا ۴۰ سال نیمی از دنیا را دیده، به بیش از ۳ زبان تسلط -به معنای واقعی کلمه- دارد و با بیش از دو گروه اجتماعی یا فرهنگی در دانمارک همکاری متمرکز و دائم دارد و مدام در‌حال تولید کار علمی یا فرهنگی است. 
برمی گردم به Google+: دوستان ایرانی من، همان پنج نفر رندوم دوستان فیس بوکی، حلقه های عریض و طویل دوستی‌شان را در همین فضا هم دارند و مدام این حلقه ها دارد بیشتر و بیشتر منبسط می‌شود. انگار در فیس‌بوک صف دوستان دراز بود و این‌جا حلقه دوستان عظیم. آن‌ها که در فیس‌بوک بالای ۴۰۰ یا ۵۰۰ دوست داشتند، این‌جا هم همین تعداد دوست را دارند. در حالی‌که‌ دوستان دانمارکی بین ۲۰ تا ۳۰ نفر در حلقه دوستی‌شان هست، و خودشان حداکثر در حلقه دوستیِ بین ۳۰ تا ۴۰ نفر!
یک اختلاف بزرگ وجود دارد.
من یکی از فیس‌بوک خسته بودم که بیرون زدم، شده بود مثل شهربازی پینوکیو. اما چیزی که این‌جا در این دو گروه مقایسه می‌بینم یک کم فکربرانگیز است. حالا فکرش را به مرور می‌شود دسته‌بندی و صورت‌بندی کرد، فعلا حسم را بگویم: شده مثل خرج عاشورا-تاسوعای ایرانی. این‌جا یک هیئت است، اسم درمی کند، مردم می‌ریزند در هیئت سینه می‌زنند و نذریش را می‌خورند. آن‌ور یک هیئت دیگر است که آن هم اسمش سر زبان‌ها افتاده، باز ملت می‌ریزند آن جا و سینه می‌زنند یا نمی‌زنند و نذریش را می‌خورند، و این اتفاق به راحتی می‌تواند در «یک» روز عاشورا یا تاسوعا اتفاق بیفتد؛ یعنی اگر ملت خوش‌شان آمد ممکن است برای یک ناهار یا شام دو یا سه هیئت را سر بزنند و …
چرا ما ملت این مدلی هستیم، گمان نکنم خدا هم بداند!

۳ نظر:

درخت ابدی گفت...

مقایسه‌ی جالبیه.
یه دلیلش شاید اینه که ما به رکورد شکستن و یارکشی علاقه داریم. مثال هیئتت دقیقه. خدا می‌دونه چقدر لایک الکی زده می‌شه.

آ گفت...

درخت ابدی عزیز، خدا میدونه چقدر از دوستان تقاضای لایک زدن میشه! که تعداد لایک بره بالا؟ نمیدونم چرا این موضوع انقدر اهمیت داره؟!

Odin گفت...

این یارگیری رو قبول دارم. البته دوستانش یارگیریه و در واقعیت خیلی از امور به باندبازی و مافیا منجر می‌شه، حتا تو فرهنگی‌ترین کارا!