۰۹ آذر ۱۳۹۰
۰۷ آذر ۱۳۹۰
۰۶ آذر ۱۳۹۰
۰۱ آذر ۱۳۹۰
۳۰ آبان ۱۳۹۰
۲۵ آبان ۱۳۹۰
۲۴ آبان ۱۳۹۰
۲۲ آبان ۱۳۹۰
پینوشت ۲ (بعد از نمایشگاه): نمایشگاه خوب بود. نویسندههایی را که میخواستیم ببینیم دیدم. همانطور که گفتم ما جزو معدود خارجیهای بازدیدکننده بودیم. علتش هم این است که خاورمیانهای پول حرام نمیکند بیاید نمایشگاه کتاب، پول هم حرام نمیکند کتاب بخرد. گفتم که بعدازظهر تعدادی از غرفهها با تخفیف کتاب میفروختند. مبادا یک وقت فکرکنید ایرانیها باشعورتر از بقیه خاورمیانهایها هستند و اگر مردم خاورمیانه اهل کتاب و کتابخوانی و نمایشگاه کتاب و یحتمل سایر امور فرهنگی نیستند، ایرانیها بعض بقیه شاناند. خیر! من مدت هاست امیدم از ایرانیهای دانمارک نشسته قطعشده. و شوری که در دنبال کردن کتاب بین جوانهای ایران در ایران می شناختم یک صدمش را اینجا بین نسل قبلیها و نسلجدید نمیبینم...بحث عوض شد، اسباب شرمندگی است!
یک وزیر کابینه جدید (منو سرین) که در دهه هشتاد میلادی با خانوادهاش از هند به دانمارک مهاجرت کرده، امروز در یکی از سنها گفتگو داشت، همراه با یک دورگه فلسطینیدانمارکی. هر دو کتاب کودک می نویسند برای این که کودکیشان با کودکی بچههای دانمارکی فرق داشته و حالا که موقعیتی پیدا کردهاند میخواهند پلی باشند بین دو گروه از کودکان: دانمارکیهای اصیل و دانمارکیهای دورگه یا با پیشینه خارجی. مَنو که حالا وزیر کابینه است و سرش هم خیلی شلوغ است، میگفت تصمیم دارد داستان جدیدی در کریسمس برای بچهها بنویسد، چون کریسمس چند روز تعطیل است و دوست دارد به سرگرمیاش بپردازد. و کتاب لاغری را که چندی پیش چاپ کرده بود به بچههای مخاطبش نشان داد و گفت شما این کتاب را چقدر طول می کشد بخوانید؟ بچهها گفتند زیاد طول نمیکشد. مثلا یک نصفه روز. مَنو هم گفت نوشتن یک چنین کتابی برای من هم زیاد طول نمی کشد. برای همین قول میدهم حالا که کار دولتیم وقت گیر شده، شماها را فراموش نکنم و در تعطیلاتم برایتان بنویسم.
از اتفاقات جالب دیگری که امسال دیدیم به وجود آمدن یک شرکت تولید کتب آموزشی بود، که نرمافزار توضیح و تحلیل تاریخ جهان برای ۳ مقطع تحصیلی مدرسهرو ایجاد کرده بودند. این کار را یک شرکت خصوصی انجام داده بود که خدمات سایتشان را به مدارس و مراکز آموزشی می فروشند. کار بسیار جالبی بود که سه نفر طراح اصلی این برنامه حجیم بودند. اطلاعات را هم به صورت تماتیک و تاریخی طبقهبندی کرده بودند.
۲۱ آبان ۱۳۹۰
۱۹ آبان ۱۳۹۰
۱۸ آبان ۱۳۹۰
۱۵ آبان ۱۳۹۰
۱۳ آبان ۱۳۹۰
اندیشه خودی و غیرخودی
دوماه پیش که حزب سوسیال-دموکرات های دانمارک حزب ملی گرا و لیبرال را زد و رییس حزب خانم هله تورنینگ اشمیت به عنوان اولین نخست وزیر زن دانمارک در راس قدرت سیاسی قرار گرفت، من به عنوان یک «دیگری» و یک غیردانمارکی نفس راحتی کشیدم. خیلی ها هم مثل من به شعور سیاسی و اندیشه جهان وطنی اکثریت برنده در انتخابات تبریک گفتند. زمانی که من به دانمارک آمدم یکسال از شروع به کار لیبرال ها و ملی گراها می گذشت. تمام این سال ها از زبان خارجی ها خاطرات خوش شان را در دوران سوسیالیست ها شنیده بودم، و تصور نمی کردم هیچگاه روزی این ورق برگردد. سال هایی که از زیر دست ملی گراها و لیبرال رد شد، و من خیلی جاها حس می کردم له می شوم، لگد می شوم، در زباله دانی می اندازنم و ده ها حس تلخ دیگر. با هر دوست دیگری در این سو و آن سوی دنیا که حرف می زدم می گفت، نمانید. بروید یک جای دیگر. حیف شماهاست که تو اون جامعه این قدر توهین ببینید. حالا از این حرف ها که بگذریم گاهی فکر می کنم این سال ها، همان آزمون الهی بود که در کتاب های دینی -دین از هر نوعش- آدم می خواند. نمی گویم الان در این دو ماه خیلی چیزها عوض شده، اما قدرت سیاسی به خیلی از رفتارهای غیرانسانی یا -تصادفا- انسانی مشروعیت می دهد، یا در برابر خیلی از «دیگری ها» قد علم می کند. من عملا در این دو ماه حس می کنم این فرصت از متنفران از «دیگری» سلب شده، و خودِ حس به پشت پرده های ذهن کوچ کرده. دیگر نگاه تلخ و متفرعن و نفرت بار کمتر می بینم. فقط با گذشت همین دوماه!
چه عجیب؟ حس من این طور می گوید؟ یا تاویلم این را به این شکل به من دیکته می کند؟ گمان نمی کنم! صرفنظر از حس ششمی که خیلی اوقات راه را بر من هموار کرده، به رفتار و گفتار مردم هم بسیار دقیقم. با آن ها صحبت می کنم و به عمد به چشم شان نگاه می کنم، که «بگو! اگر حرفی داری یا ترسی، اگر شده با نگاهت بگو!» ولی خیلی چیزها معمولی تر از دوماه پیش می گذرد.
غرض از بیان این موضوع نیم نگاهی به جامعه ایست که در ایران حاکمیت و حکومت را قبضه کرده. و چه تلخ که فکر کنیم این حاکمیت تمامیت خواه ترس و ارعاب را به جای نان شب و شادی لحظه های ریز و درشت مردم روی میز و در سفره شان گذاشته، چون خیلی ها در آن جامعه «دیگری» قلمداد می شوند. یک زمانی در کتاب های ادبیات مدرسه درسی بود که به تقسیم بندی مردمان به دو گروه «خودی و غیرخودی» می پرداخت. آن درس که گویا مقدمه یا توضیحی بر کتابی بود، در واقع امر مقدمه ای برای اندیشه ای بود که می رفت سال ها جامعه ایرانی را به سیر حرکتی قهقرایی مبتلا کند. سرطانی روبهرشد که شادی را ناراست می داند و برای هر تصویر و گفته ای تاویلی ناپاک و اهریمنی متصور می شود.
بود آیا که در میکده ها بگشایند گره از کار فروبسته ما بگشایند
الان بحثم بر سر این نیست که گره را مردم و فرهنگ تمامیت خواه مردم کورتر و کورتر کرده. می خواهم تنها آرزویی را اینجا ثبت کنم. امیدوارم زودتر به عقل شان برسد که این فرهنگ تمامیت خواهی را مثل غباری از روی دیدگان شان بزدایند، و جا برای همه باشد، چه آن ها که هم اندیشند با قدرت موجود در راس، و چه آن ها که اندیشه و کردار و گفتار دیگری دارند. مطمئنا آرامش و امنیت و پیشرفت هم به تبع آن حاصل آید!
۱۲ آبان ۱۳۹۰
۱۱ آبان ۱۳۹۰
پروپاگاندای اقتصادی: القاعده هم بازی
در خبرهای دیروز دیدم القاعده در جبهه موگادیشو به مردم سومالی کمک رسانی می کند. حمایت مالی از قبیل پول نقد و آمبولانس های مجهز به کمک های لازم درمانی و دارویی. این را بعضی ها ناشی از همدلی و یکپارچگی اسلامی دانستند. اما زاویه دیگر داستان و روی دیگر سکه حمایت برای حفظ یک پایگاه است. این تاکتیک مورد استفاده خیلی از قدرت ها بوده: انبوهی از کمک هایی که از سوی کشورهای غربی و چین به افغانستان و عراق سرازیر شد و نان دادند و البته فرمان راندند، و جایی که می شد از معدن ها و ذخیره طبیعی کشورها کندند و بردند و داستان همچمنان ادامه دارد.
و البته کمک های اقتصادی چین به آفریقا در این سال ها که عملا آدم را یاد برده داری مدرن می اندازند، و به قول دوستی اکر روزی آفریقا به بلایی که چین دارد سرش می آورد آگاه شود، انقلاب بزرگی در آفریقا رخ می دهد.
خب محور قدرت مدرن اقتصاد است، و البته نمایش اقتصاد چشم های نیازمند را پر می کند و رقبای میدان قدرت را حساس و هشیار. امروز هم نوبت القاعده است، که این طور که از شواهد امر برمیآید قواعد بازی را آموخته! و البته که قابل انکار نیست که برای یک شبکه نظامی و ایدئولوژیکی نان و امنیت و دارو بکاری، سرباز و جان نثار درو می کنی. تا امروز نسخه غربی و چینی داشت، از این به بعد نسخه جزمی-اسلامی هم پیدا میکند.
به هر حال چه خوب که مردم سومالی حمایت مالی و درمانی بشوند. این لااقل در لحظه دل آدم را آرام می کند.