۰۹ آبان ۱۳۸۵

hej igen!

سلام. بعد از پنج ماه باز می نویسم.پنج ماه پر از تنش که آدم تا مهاجر نباشد معنایش را نمی فهمد. و پنج ماه که لحظه هایش گاه لعابی از تجربه های تازه می گرفت و شادی خاص خودش را داشت.باز هم از این جا می نویسم و گوشه چشمی به اوضاع ایران هم خواهم داشت. ذهن مهاجر چند پاره نیست. بلکه چند بعدی می شود. چیزی که دانمارکی ها از آن می ترسند چند پارگی مهاجر ها ست. که این جا بمانی و هیچ گاه دانمارکی نشوی آن قدر که بار زادگاهت بر ذهن و جانت سنگین است. اما برای کسی که با آگاهی این جا آمده و انتخاب کرده چند پارگی پیش نمی آید. نترسید دانمارکی ها