۲۷ آبان ۱۳۸۵

Internationaldag

دیروز روز بین المللی بود در آموزشگاهی که درس می خوانم.در این آموزشگاه تعداد دانش آموزان غیر دانمارکی به نسبت دانمارکی ها کمتر است.ژورنالیستی را از روزنامه ی بی تی، که روزنامه ای مردم پسند است، دعوت کرده بودند که صحبت کند. اخبار این روزنامه خبرهای داغ و روز دانمارک و جهان است. از خبرهای ستاره های سینما و موزیک بگیر تا اخبار سیاسی و اجتماعی پربحث.ژورنالیست حرفش را با آمار جرم و جنایت در دانمارک شرو ع کرد. از این که هم دانمارکی هم غیر دانمارکی در این کشور مرتکب جنایاتی می شوند. که منشا این جنایات مواد مخدر یا زیاده خواهی بسیاری است و فریب خوردن شان. و نیز منشا می تواند ریشه های بومی داشته باشد. بعد حرفش را در مسیر قتل هایی انداخت که رپورتاژشان زیر نظر او بوده و اخیرا هم یکی از همین موضوع های قتل را در قالب کتابی چاپ کرده. قتل های ناموسی!مثالی هایی که آورد پیشینه ی پاکستانی و افغان داشتند. (به نظر می رسید خیلی با پاکستانی ها چپ است.)دخترانی که به زور قرار است تن به ازدواجی از پیش تنظیم شده بدهند و نمی خواهند. سر پانزده سالگی پدر و مادر ها مجبور شان می کنند که با آشنایی که پدر و مادرها کس و کارش را می شناسند، به فلان و بهمان دلیل، عقد شوند. یکی شان دختری است که پدرش او را به خاطر منافع شغلی مبجور به ازدواج کرده. نمی پذیرد و می گوید از کس دیگری خوشش می آید و پدر هم اور ا می کشد و پلیس قتل را کشف می کند. فک و فامیل هم به پدر و مادر تسلیت می گویند، صرف به این خاطر که چنین دختر نافرمانی داشته اند. این یک.قتل دوم قتل دختر دیگری است با همان ریشه ی بومی. باز هم یک ازدواج و اجبار. دختر می خواهد با یک دانمارکی ازدواج کند و پدر برادر دختر را مجبور مب کند خواهرش را بکشد و برادر هم تن می دهد. از برادر که می پرسند چرا خواهرت را کشتی می گوید مجبور بوده. می گوید من این جا بزرگ شده ام و مثل یک دانمارکی اما پدر و مادرم این طور نیستند. آبروی شان براشان مهم تر از هر چیزی است.ژورنالیست که خوب و ماهرانه داشت روی مغزها کار می کرد تمام حرفش متوجه خاورمیانه بود و من مدام آرزو می کردم حرف را به ایران نکشد. تا همین جا هم بحث را بر محور اسلام ستیزی چرخانده بود و تمام گرفتاری ها را غیرمستقیم و زیرکانه زیر سر دین مردم می دانست. مهاجرهایی که هیچ گاه گویا قرار نیست تغییر کنند.خوشبختانه بعدتر فهمیدیم یک همسایه ایرانی دارد که روابط شان با هم خوبست و خانم ایرانی همسایه هم از دوستان نزدیک همسر خودش است! باز هم شکر.بگذریم از این که پای بومی های ایرانی به این کشور ها نمی رسد!!دست آخر تمام بحث را در این نقطه جمع کرد که مسافرت بسیار کرده و در افغانستان هم بوده و خوب می داند که فقط در کابل بیش از هفتاد درصد خانه ها تخریب شده اند و حامد کرزی به جد نیاز به کمک تمام افغان هایی دارد که سال ها بیرون از کشور بوده اند و کاره ای هستند و توانایی و مهارتی دارند. به کمک تمام این افغان ها نیاز دارد که کشور را آباد کنند. این در حالی است که افغانی را می شناسم که در شمال غربی دانمارک ویلای تابستانی دارد و با سه فرزند و همسرش خیلی لوکس زندگی می کند. به او که گفتم چرا برنمی گردی افغانستان حالا که جنگ تمام شده! گفت چون در افغانستان بیلکا یی وجود ندارد.(بیلکا: فروشگاهی زنجیره ای در دانمارک)عملا گفت خارجی ها در این روز بین المللی خواهش می کنم تشریف تان را ببرید و برگردید کشورهای خودتان زندگی کنید.وقت تنفس که شد بیرون زدم و تا آن جا که می توانستم از اکسیژن دانمارک استنشاق کردم.رفتم کمی آن اطراف و دلم نمی خواست برگردم. اما برگشتم و باز شاهد پرسش ها و پاسخ های حاضرین شدم. چه دانمارکی های جوان چه جوان های خارجی خوب سوال کردند و ژورنالیست محترم را خوب پیچاندند. آن قدر که بپذیرد از دین اسلام فقط چند کتاب می داند و از قواعد بومی هایی که مهاجر شده اند چیز زیادی سر در نمی آورد. هر جا هم بچه ها پیچاندنش که تو و بسیاری دانمارکی ها مدام تو سر خارجی ها می زنید ، انکار کرد که این فقط تاویل خارجی ها است و تاویل نادرست، خیلی احمقانه است و نباید به آن بها داد. اما بگویم که این دانمارکی ها ذهن و زبان شان گرفتار دنیای سمبل ها است و در یک متن ساده ی داستانی هزار سمبل پیدا می کنند.سفسطه شان جایی بروز پیدا می کند که رفتار راسیستی را بارز و در بیان آشکار راسیستی می بینند و رفتار و بیان غیر مستقیم را فاقد سندیت می دانند:«بد برداشت نکنید. منظورمان این نبود.»امیدوارم به آنچه ته ذهنم است منجر نشود. اما اگر همین طور پیش برود دانمارک هم شاید یک روز قربانی رفتار امروزش شود. مثل فرانسه یا انگلیس

۱۳ آبان ۱۳۸۵

بودن یا نبودن

سال گذشته بود که یکی از دوستان افغان برای اولین بار در عمرش در انتخابات و آن هم در دانمارک شرکت بود و حس عجیبی داشت. آنقدر که وقتی از شعبه ی اخذ رای برگشته بود دلش می خواست به همه بگوید که من برای اولین بار در یک تجربه ی دموکراتیک شرکت کرده ام. او حدود سی و چند سالش است و به گفته ی خودش تا بوده در افغانستان یا پادشاهی بوده یا کودتا و همه اش خودکامگی از پس خودکامگی. اولش این حس او برای من عجیب بود . بعد دیدم گاهی بعضی آدم ها دچار چه تجربه های غریبی می شوند و زندگی در مختصات زمانی مکانی دیگری ،عجب آن ها را به کشف خودشان یا تازه های دیگر وامی دارد!
امروز من این حس را در خودم زنده دیدم.
من امروز در سرشماری ایران به حساب نیامدم. چون به گفته ی مامور سرشماری به (خانواده ام در ایران) بیرون از آن جا زندگی می کنم و بیرون از آن مرزها تشکیل خانواده داده ام! اولین سوالی که برایم پیش آمد این بود: آدمی که جزو آن مردم به حساب نیاید اما دغدغه اش آن جا است و مردم و مسایل داخلی و درگیر با فضا و فرهنگ ایران؛ به کجا تعلق دارد؟
من از قواعد سرشماری چیزی نمی دانم ولی آدم دچار گیجی می شود که روی کدام زمین خودش را بند کند؟ حالت بینابین هیچ کجا وجود ندارد یا فقط ذهن شرطی شده ی غیردموکرات طرف های خودمان است که تو را درونی یا بیرونی می بیند. یا هست یا نیست. یا با ما است یا نه. یا برای ماست یا نه.
عجب حس غریبی است.

۰۹ آبان ۱۳۸۵

hej igen!

سلام. بعد از پنج ماه باز می نویسم.پنج ماه پر از تنش که آدم تا مهاجر نباشد معنایش را نمی فهمد. و پنج ماه که لحظه هایش گاه لعابی از تجربه های تازه می گرفت و شادی خاص خودش را داشت.باز هم از این جا می نویسم و گوشه چشمی به اوضاع ایران هم خواهم داشت. ذهن مهاجر چند پاره نیست. بلکه چند بعدی می شود. چیزی که دانمارکی ها از آن می ترسند چند پارگی مهاجر ها ست. که این جا بمانی و هیچ گاه دانمارکی نشوی آن قدر که بار زادگاهت بر ذهن و جانت سنگین است. اما برای کسی که با آگاهی این جا آمده و انتخاب کرده چند پارگی پیش نمی آید. نترسید دانمارکی ها

۰۶ اسفند ۱۳۸۴

طرح دشمن فرضی در سیاست خارجی ایران که در بسیاری جوانب با کشورهای اسلامی نزدیکی دارد شاید در دوره ای که انقلاب ایران سال های اولیه ی خود را تجربه می کرد قدرتمند می نمود. شاید در سال هایی که جنگ در ایران زبانه کشید دل های مردم را برای دفاع از کشور به هم می کشاند و بسیج شان می کرد، اما آیا هنوز هم علم کردن این دشمن فرضی می تواند قدرتمند عمل کند؟ اگرچه در اذهان مردم ایران، گیریم اکثریت مردم منظور مان باشد؟ دشمن فرضی به نام امریکا و اسراییل تا مقطعی می تواند مسلمان های داخل یا خارج از ایران را به هم نزدیک کند. اما آیا تمام این سال ها به فرض درست بودن این فرضیه، برای مقابله با این دشمن فرضی کاری هم شده؟ از سوی ایران یا از سوی مسلمان های دیگر ؟ روند حرکت فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و ذهن - جهان گشایی این دشمن فرضی را هم منظور نظر داشته اند؟ آدم کافی است یک هفته به انبوه فیلم هایی که دنیای فیلم سازی امریکایی به بازار پرطرفدارش در تمام جهان به خصوص ساکنین کشورهایی که او را دشمن فرضی یافته اند، فکر کند، ببیندشان در یک چند کانالی که از ماهواره در داخل ایران می شود دنبال کرد یا شبکه های خارج از ایران، تا سرش به دوار بیفتد؟ انرژی هسته ای فقط بوی ترس از دشمن فرضی می دهد. سلاح دیگری نبود که دارندگان فرضیه بتوانند در تمام این سال ها خودشان را به آن مجهز کنند؟جایگزین هایی که به اصطلاح خودشان برای دفع آفت در جوامع شان در نظر گرفتند در برابر آنچه نیاز به جایگزینی داشت چند درصد قابلیت یافت؟
شاید آهنربای جذب نخبه ها در سرزمین دشمن فرضی خیلی سریع تر و قدرتمند تر عمل کرده که تیوریسین واقع گرایی نمانده که تحلیل دقیقی از شرایط روز به دست دهد!!!
صدای مسلمان ها در پی چاپ و نشر کاریکاتورهای پیامبر فقط در یک حالت می توانست فروکش کند: اگراندیسمان اختلافات مذهبی بین مسلمان ها.
شاید در همین اروپا اختلافات بسیاری بر سر مذاهب مختلف مسیحی هم چنان وجود داشته باشد اما از آن جا که امنیت کشورهای دارای اکثریت مسیحی در ارتباط تنگاتنگ و مستقیم با دین شان نیست و از آن جا که مساله ی مسیحیت سوای سیستم اقتصادی و تامین مولفه های سیاسی در این کشورها استاین اختلافات اساسا آسیب چندانی به امنیت کشورها نمی رساند. عملا یک کاتولیک ، دیدگاه پروتستان را در خلوت خود یا در جمعی کوچک انتقاد یا حتا استهزا می کند و برعکس. فرقه های کوچک تر که عملا بیش تر هدف انتقاد ند. اما هیچ یک از این انتقاد ها بنیان کن نیست و در جامعه های که همه ی فرق آزادی عمل دارندیک تحریک زبانی یا دستی یا رفتاری حتا، پایه ی جامعه را متزلزل نمی کند. وانگهی قانون کشورها صرفا قانون مدنی است و مبتنی بر قانونی شرعی نمی باشد. به طوری که در قانون مدنی همه چیز روشن تصریح شده و مبرا از تفسیر است. البته همه جا استثناهایی هم وجود دارد که در بحث کنونی به آن نمی پردازیم.
اما... کشورهای مسلمان...نمی دانم چه بگویم و چه طور بگویم که ناگفتنم بهتر است... اول ویران کردن حسینیه ی گنابادی ها در ایران!!دوم انفجارهای تروریستی در سامرا!! کشتن اقلا صدو سی نفر از اهل تسنن به انتقام در عراق!!!عجیب نیست؟ آن هم در این شرایط که پیش از فروع دین و پیش از بنای مسلمانی و اصول دین، اسلام پیامبری دارد و پیامبرش محمد است و به محمد که بری از گناه بوده و حرمت اش برای مسلمان واجب است و تمام دنیا حرمت پیامبر یا یک انسان بزرگوار که میلیاردی انسان برایش حرمت قایل ند را می فهمد و به زبان می آرد و یا می فهمد و نمی گوید و یا می فهمد و کتمان می کند!! به این پیامبر اهانت شده و همه ی ذهن ها متوجه او بوده چنان که در این اروپایی که دین گاهی معنی چندانی پیدا نمی کند همه به فکر افتاده اند ببیند این انسان چه جور انسانی بوده که میلیون ها مسلمان برای هتک حرمتش ضجه می زنند و دیوانگی می کنند و ... از چه بگوییم؟ از کدام یگانگی؟ از کدام برادری دینی؟ بیگانگی در غریبه نیست. در همین آشنا هاست که ادعای مسلمانی دارند

۰۲ اسفند ۱۳۸۴


حالا ست که اروپا گرفتار چالش خودساخته بشود و اروپایی ها یک لحظه هم که شده فکر کنند این آزادی بیان دنیای ما مرزش کجاست؟
دیوید اروینگ انگلیسی صرف برای خاطر کتابی که نوشته به زندان می رود: سه سال. تازه به این آقا ارفاق کرده اند
چون طبق قانون ده سال بایستی مجازات می شده. محاکمه در اتریش صورت گرفته . نام کتابش جنگ هیتلر است و کتاب را به زعم خود پس از تحقیقات بسیار نوشته. حرف عجیبی هم نزده. همان حرفی که رییس جمهور ایران یک چند وقتی است با طرح دوباره آن لرزه بر اندام یهودیان جهان وارد کرده! هولوکاست رویایی بیش نیست!!! راست بودن یا دروغ بودن این آزادی در گفتار نویسنده ی انگلیسی بحث ما نیست
شگفت انگیز بحث جدیدی است که به دنبال ماجرای کاریکاتور پیامبر اسلام مطرح می شود. دنیای غیرمسلمان یا مسیحی چه جنگی با صاحبان این دو دین دارد؟

۲۴ بهمن ۱۳۸۴

مسلمانان دانمارکی دو گروه می شوند.گروه اول مسلمانان معمولی نامیده می شوند، از سوی دانمارکی ها.گروه دوم مودرات ها. یعنی مسلمان های مدرن و امروزی.مسلمان های امروزی را نخست وزیر دانمارک برای دیالوگ پذیرفته. مسلمانهای معمولی را هنوز نه.مسلمان های امروزی جلسه گذاشته اند و مدام به امام هایی که جامعه ی اسلامی را در داخل و خارج از دانمارک تحریک می کنند می توپند. مسلمان های معمولی امام هاشان پاک گرفتار شده اند ولی هوشیارند
شاید بشود در باب اتفاقی که دارد می افتد کمی فکر کرد. دولت دانمارک گویا بدش نمی آید تصفیه ای بکند. یک جور غربال که آدم هایی که نمی توانند رنگ دانمارک به خودشان بگیرند دم شان را بگذارند روی کول شان و از این سرزمین خرد بروند. علم کردن مدرات های اسلامی هم به زعم من با این موضوع ربط مستقیم دارد. اما امام های دانمارکی هم خواب شان نبرده. مشکل شان این است که مشاور در زمینه های مختلف ندارند. شاید با هم کسوت های شان در داخل و خارج از کشور بحث و فحص کنند اما زمانه زمانه ی مشورت گرفتن است و تخصصی تر راه بردن. امامی که در این جامعه زندگی می کند باید به زبان مسلط باشد. که گاه مورد نقض اش را می بینی. امامی که این جا امامت می کند باید تحصیلات دانشگاهی داشته باشد. باید وجهه ی خوبی داشته باشد. وجهه ی موقر. آشفتگی ای که بسیاری از مسلمان ها چه در ظاهر و چه در بیان و چه در رفتار بی خیالش هستند در شان امامی که در این اقلیم زندگی و فعالیت می کند نیست. و این ها را مشاور ها باید گوشزد کنند.
ما خیلی تازه کارتر از آنیم که بخواهیم با این جوامع ارتباط مستقیم داشته باشیم. اگر چیزی می گویم شاید وصف شرایط است. شاید هم پیغامی باشد برای آن هایی که این را می خواند و شاید در گوشه ای به کارشان بیاید. شاید هم برای آن ها که دست شان به کسی می رسد که گوش شنوا دارد.
جای بحث بسیار است. وضعیت ساده ای نیست

۱۹ بهمن ۱۳۸۴

همه ی ما ممکن است طعمه ی محرک های کژفهمی شویم.حتا اگر امامی در دانمارک باشیم و نامه های مرتبط و غیر مرتبط بسیاری از همه جا دریافت کنیم.این عکس در نامه ای از سوی یک امام دریافت شده. آن هم نه در قالب عکس، که به شکل تصویری سیاه نقاشی شده .حالا در این گیر و دار معلوم شده عکس را پیشتر بی بی سی نشر کرده و به یولند پوستن نسبت داده و امروز بی بی سی از این بابت عذر خواهی کرده است!! این عذرخواهی را دانمارکی ها یا مسلمان ها بپذیرند یا نه نمی دانیم، مهم قدرتی است که یک رسانه بر تمام اذهان القا می کند. سلطه ی بی تردید رسانه ها بر ذهن مردم این تکه از دنیا بی نظیر است
اصل عکس مربوط به سنتی است فرانسوی که ماسک خوک می زنند


این مرد نخست وزیر دانمارک است
نام این مرد آناس فو راسموسن است.این مرد دیکتاتور نیست. و دانمارکی ها از دیکتاتور نبودن او خوشحال اند. چرا که در باب کاریکاتور پیامبر اسلام هیچ کاری از دست اش برنمی آید و روزنامه ی یولند پوستن به عنوان یک روزنامه مستقل از جانب او دستور نمی گیرد. این قابل توجه تمام آن هایی که در گوشه کنار دنیا عکس او را در کنار پرچم مقدس دانمارک می سوزانند. پرچمی که حامل صلیبی سفید در زمینه ای سرخ است و در یکی از جنگ های وایکینگ ها در سال هزار و دویست و شانزده از آسمان فرود آمده و یاریگر دانمارکی ها بوده است
راهش سوختن است یا سوزاندن نمی دانیم. بین این دو نهایت هم چیزی
می شناسید؟

نهم

امروز نهم محرم است. هم دلم تنگ می شود برای شور و حال ایران هم دلم می لرزد که امروز و فردا در روزنامه های دانمارک صفحه ها به وحشی صفتی مسلمان ها اختصاص می دهند. هر سال تاسوعا و عاشورا روزنامه های اینجا پر است از عکس هایی که جماعت مسلمان در همه جای دنیا خود را خونین کرده اند و زخم بر خود زده اند. من که مسلمانم از تمام این عکس ها دلم می گیرد.دوستی از ایران آدرس سایتی را برایم فرستاده که فقط می شود آن جا روضه گوش کرد. فکر می کنم برای دل سوختن نیاز به روضه نیست. همین عکس ها را که نگاه کنی جانت به رقت می آید از این همه تصویر ناآرام که معنایی در دنیای امروز نمی شود برای شان تخصیص داد.
کاش کسی این دو روز روزنامه به خانه نیاورد

۱۷ بهمن ۱۳۸۴

جامعه ی اسلامی دانمارک

عملا جامعه ی اسلامی دانمارک متهم به اطلاع رسانی نادرست شده است
در این گیر و دار که دانمارک مدام از تمام متحدان خود بارها می پرسد قرار است حمایتش کنند یا نه، چه طور قرار است حمایت اش کنند، چرا در رسانه های شان حرفی از حمایت نمی زنند، امام های جمعه ی دانمارک متهم می شوند به خبررسانی و به خصوص خبررسانی نادرست. انگار بگویند شما عملا خیانت کرده اید به مردم و خاک دانمارک. پاپوش درست کردن از سوی سازمان های اطلاعاتی و یا لایه ی سیاسی دولت ها کار سختی نیست. به خصوص این
تکنولوژی دنیای مدرن هم هرجا لازم باشد کم و کسری نمی گذارد. این است که از تمام پرونده های موجود استفاده می کنند که امام های جماعت که از نظر این سوی گود تحریک کننده ی مردم عادی مسلمان اند، وجهه ی -در بدو امر- نامطلوب و شاید به مرور مطرود بیابند. غافل از این که مسلمان ها در هیچ کجای دنیا بیکار ننشسته اند
نکته دیگر این که تخریب وجهه ی شیعیسم کمی با منظور دنبال می شود چون این جا آن چه در رسانه ها به خورد ملت می رود چرایی دادخواهی مستقل و بی واسطه ی شیعیان مسلمان و رفتار پرحرارت آن ها نیست. کدام اروپایی می داند که این روزها بخش متهور و آزادگی خواه دنیای اسلام ساعت ها با اندیشه های مرتبط با ماه محرم عمر می گذراند؟ اول در سوریه سفارت آتش می زنند و ملت کوچک دانمارک با شمار کم تر از پنج و نیم میلیون به حیرت و نفرت می افتد، بعد بیروت، حالا هم ایران. سران دولت هم مدام دم از آزادی بیان می زنند و بیان آزادی انگار تنها چاره ی دم دست شان شده که لااقل مردم دانمارک به این یک موهبت تاریخی خود ببالند و فقط وحشی گری از سوی مسلمان ها بببنند
اما گروهی هم در این بین هستند که عملا این پست مطبوعاتی ساده نگر را محکوم می کنند که تمام این آتش از کنده ی آن ها بلند شده است. خاطرنشان می کنیم که هنوز سردبیراین نشریه ی بین المللی آرمان گرا از موضع قدرت حرف می زند و گویا خیال قهرمان شدن در تاریخ نه چندان دراز دانمارک را در سر می پروراند.
باید دید هنوز می توان در عصر حاضر قهرمان شد

۱۴ بهمن ۱۳۸۴

دیگر تصمیم گرفته ام ننویسم.
از این کشور و این فرهنگ دانمارکی برای کسی نگویم. این گفتن چه فایده دارد وقتی انگار داری در خلا‌ء فریاد می کشی و صدایت به جایی نمی رسد
ایران نشین ها می گویند دولت تون مسلمونا رو به خشم آورده!!حالا؟! حالا می گید؟! حالا می فهمید؟! به چه زبانی باید برای این مردم همیشه در صحنه ی خفته حرف زد؟ بعد از چهار ماه؟ بی خبری آخر تا کی؟ بی حسی و بی حالی تا کی؟ حالا اصلا بیدار شده اید که فریاد می زنید دولت دانمارک چرا جلوی کاریکاتوریست ها را نگرفته ، خودتان بگویید، قرار است تا کی فریاد بزنید؟ تا وقتی بقیه ی مسلمان های دنیا پرچم می سوزانن؟ یا تا وقتی موضوع هیجان برانگیز دیگری پیش بیاید؟با فریاد زدن و راهپیمایی کردن تان اتفاقی هم می افتد؟ یا فقط قدرت نمایی است یا ابراز وجود که ما هنوز نفس می کشیم؟ اصلا چه قدر دانمارک ، این کشور خرد و ریزه و مرفه شما را می شناسد که راهپیمایی تان برایش مهم باشد؟ چه قدر سعی کرده اید خودتان را بشناسانید؟ نکند ایرانی فقط همان جماعت مخالف عرب و دولت فعلی ایران است که بعد از صحبت های شیرین عبادی در دانشگاه کپنهاگ حلقه می زند دورش که چرا از کاریکاتوریست های دانمارکی انتقاد کرده؟ چرا از دولت دانمارک خواهش کرده - در همان شروع صحبتش- که زودتر این مساله را روشن کند چون به نفع هیچ کسی در این دنیا نیست؟ ایران ما همین قدر صاحب فکر و آدم حاضر دارد؟
چرا مردم ما هیچ وقت دنیا ، جهانی نمی توانند فکر کنند؟ چرا اصلا عرب ها به ما ربطی ندارند و از آن ور هر جا بگویی ایرانی هستی از تو می پرسن یعنی عربی؟همسایه دانمارکی ما هنوز فکر می کند ما عربیم و هزار وجهه از ایران مان نشانش داده ایم که...بدبختی ما و مردم مان در کجای این صفحه است؟
اگر یک نفر هم این مطلب را می خواند بگوید لطفا.