تاریخ کور
دیشب در محفل دوستانهای دوستی که کنار من سر میز نشسته بود راجع به آموزش و سرفصلهای آموزشی رشتهای که من در ایران خواندهام میپرسید. کمی شناخت سربسته داشت، و همین قدر میدانست که در دوره لیسانس و فوقلیسانس دانشجوی ایرانی موظف است درسهای غیرتخصصی هم بردارد، و ادامه داد مثلا «ورزش و درسهایی از این قبیل…» و «از این قیبل» را که گفت ذهنم تمام ۲۰ واحد تحصیلی لیسانس و فوق لیسانس را که اضافه بر سازمان برمیداشتیم جلو چشمم آورد: اخلاق اسلامی، معارف ۱ و معارف ۲، تاریخ اسلام و وصیتنامه و …
اخبار چند روز اخیر ایران هم که شده بود پس زمینه این خاطرات. ماحصل افکاری که این دو موضوع را به هم پیوند زد، این بود که تاریخ اسلام گرفتاری بزرگی برای ایران معاصر به بار آورده، چه برای تندروهای فاندامنتالیست و چه اصلاح طلبان افراطی و ممتنع. تمام حوادثی که در تاریخ معاصر از سر میگذرانیم ربط مستقیم پیدا کرده به تاریخ اسلامی که در کتابهای اصلی درسی و کتابهای جانبی در همین حوزه میشود خواند. یک طوری که اگر سر و ته بایستید فکر میکنید تاریخ صدر اسلام را از روی تاریخ معاصر ایران گرتهبرداری کردهاند؛ نکردهاند؟!
آقای خمینی که مُرد مردم فکر کردند پیامبر عالم خاکی را وداع گفته! هنوز صحنههای آن روزها در ذهن من هست، با بسیاری از جزییاتش. یکی دیگر که قرار شد به جای او رهبر شود همه فکر کردند الان است که ماجرای ثقیفه پیش بیاید و از آن جا که پسزمینه شیعی در ذهن و روان ایرانی نسل به نسل پونز شده گفتند تا یکی عمر و ابوبکر را رونکرده بیاییم علی را بکنیم رهبر، و بعد هم علی شد ولی و بعدتر ولی امر مسلمانها. البته ذهن شیعی ایرانی هرجا را که لازم بود به نفع خودش قیچی کرد و به سلیقه خودش این پرچین ولایت را آرایش داد. نتیجه این که به زبان آقا شد ولی امر مسلمین. حالا کی این عنوان را به ایشان حاتمبخشی کرده خدا میداند و کمابیش خود ما ایرانیها. کدام سنی و علوی و اسماعیلی و غیره این آقا را ولی امر مسلمین میداند، خدا میداند. سنیها چشم دیدن این آقا و طایفهاش را ندارند. کم به برادران و خواهرانشان در ایران ضربه شست نشان ندادهاند، همه دیدهایم و خواندهایم. اتفاقاتی که سالها در بین اهل سنت کرد و بلوچ میافتد فقط مشتی است نمونه خروارها بیبتگی و بیتدبیری شیعه ولایی ایرانی!
علی درسیستم ولایی ریشه دواند و اطرافیانش هم علیترش کردند و مداحان دور و نزدیک شمههای تازهتری از علی بودنش را پیش چشمش زنده کردند و علی دانسته یا ندانسته فکر کرد علی کوفه است؛ با این تفاوت که در خیابان پاستور زندگی میکند؛ خودش واقعا هشیار است به این که کجا و در چه قرنی زندگی میکند؟!
بعد شد انتخاباتی که رییس فعلی دولت قرار بود روی کار بیاید. یک دفعه کل سیستم با همان جوزدگی و شور هیجانی صدر اسلامیاش مردم را به اصحاب جمل و مسلمین واقعی و پیروان حقیقی ولایت دسته بندی کرد.
یک زمانی کاغذ کاربن بود و بعدتر دستگاه کپی و اسکنر، و خدا را سپاس که در دوره ما اسکنر چند بعدی هم آمده که تمام یک پدیدهای را با رعایت همه جوانب و ظرافت عینا تکثیر کند.
من فقط یک سوال دارم، و برای این سوالم هم اهمیت زیادی قایلم. چون ساعتها از عمر گرانمایهای را که میشد صرف دروس باارزش تخصصی کرد -ساعتها از جوانی، این ثروت گرانقدرم را- بابت دروس عمومی گذراندم که بدانم اسلام در صدر و ماصدرش چطور بوده و چه بر سرش آمده. میخواهم در ازای این همه ساعتی که بابت این دانسته از عمر من و خیلیهای دیگر در تمام این سالها رفته بدانم این کپی برداری ابلهانه قرار است تا کی ادامه پیدا کند؟ ما قرار است بعد از علی کدام حسن و حسین نادان و کم خرد دیگری را تحمل کنیم. کی می داند عمر این علی چقدر وفا میکند به او، اما تصور این که بعد از علی ۱۱ مرد کمخرد دیگر بخواهند با تیشه و داس و هرچه ابزار ویرانی است آن خاک را نابود و نابودتر کنند، من را گیج میکند. آخر چند نسل ایرانی قرار است تاریخ کژ و کوژ اسلام را هر روز نشخوار کنند و بگویند بس است؟! این تاریخ کور بس است!
۱ نظر:
فقط بگم این دو مورد همونقدر به هم ربط دارن که روضهخون متوفا رو به تاریخ اسلام پیوند میزنه!
ارسال یک نظر