۲۰ آبان ۱۳۸۴

نیمه خفته

نمی دانم از دانمارک تا ایران چقدر فاصله است. پنج ساعت یا... اما از تهران تا هرات یادم می آید چندان دور نبود. گرچه ما با اتوبوس رفتیم تا هرات. تا اسلام قلعه و از آنجا هم عامر صاحب به دنبال مان آمده بود و جاده ی خاکی تا شهر هرات... راه درازی نبود. نه
امروز یکی می گفت از شاعره ی هراتی در روزنامه ی ایران نوشته بوده اند. و اعتراض و گلایه ی بی دریغ جمعی از نویسندگان و شاعران افغان. گفتم بینوا زیر لگد شوهرش جان باخته. گفت افغان ها به زودی فکری به حال حقوق زن های شان می کنند. شاید بکنند. چه خوب. به قول دوست مان از این نظر هم از ایران جلو می افتند. همین؟ دنیا را هم می بینند؟ یا نگاه شان فقط به ایران...؟ نادیا انجمن را در مجموعه شعرش و اشعار پراکنده اش می شود شناخت
حقوق زنان که جای بحث ها دارد. نه فقط در افغانستان، که در ایران، که همین جا در بیخ گوش مان در دانمارک. همین بین آشناها... باید از این جا بگویم. زنان مهاجر ها باید هم پای مردها زبان دانمارکی بیاموزند و بعد وارد اجتماع فعال کار شوند. بابت این آموزش زبان (که مبادا فکر کنید کار راحتی است) از کمون حقوق دریافت می کنند. اما افغان هایی را می شناسم که از فرط تعصب این جا هم راهش را پیدا کرده اند. زن را راهی خانه می کنند. صبح تا شب کار سیاه و سفید می کنند که مبادا کمون بابت حقوق دادن قوانین اش را به آن ها تحمیل کند ، سالی یک فرزند می آورند که زن شان مبادا به فکر «مکتب» بیفتد و کارش کم شود و عذر موجه هم در خانه ماندن داشته باشد، و این زن بینوا حتا نمی داند این بچه ها چه طور به وجود می آید...این به وجود آمدن ها تا وقتی که تربیت بچه ها دست و پا گیر نشده ادامه دارد. تربیت که چه عرض کنم. تا وقتی چشم و گوش شان باز نشده! همین که مرد ها به چه کنم بیفتند جل و پلاس و پول و پله شان را بار می زنند رو به سوی ولایت!! باور کنید کم نیستند. و باور کنید مشکلات شان فقط این نیست. ایرانی ها هم مشکلات خود را دارند. نه به این شکل، شاید با رنگی دیگر
آن وقت دولت جدید ایران نه تنها نیروها را غربال می کند و نیمی از نیروی توانمند کشور را نادیده می گیرد که هرچه به قول ایشان بوی فمینیسم بدهد از ترس بلا شدن گردن خود آقایان سانسور می کنند مبادا چشم و گوشی به این شیوه باز شود. امروز این شاعره بینوا شهرتی داشت که موردش این چنین سر زبان ها افتاد، دیگرانی که نمی شناسیم و گرفتار خودخواهی نیمه ی دیگر جوامع ما هستند و بی دفاع و بی زبان و بی آگاهی و بی هیچ حق و حقوقی... که به فکر این گروه است؟ این گروه که خودپسندان نسل بعدی که به سرعت دیر یا زود از راه می رسند زیرپای شان، زیر لت و کوب شان می گیرند

هیچ نظری موجود نیست: