اشتباه تاج زاده: سواری بر مرکب دفاع مقدس
مصطفی تاج زاده یک فعال سیاسی شجاع است، چوب شجاعتش را هم بارها خورده است: رفت و برگشت مکرر به اوین از جمله چوب هایی است که بر شهروندان جنبش سبز روشن است.
این بار هم با شجاعت حرفش را می زند و رسما از مردم درخواست می کند از حالت منفعل بیرون بیایند با هم هم صدا بشوند، و کارشکنی ها و نقض حقوق مدنی مردم را از سوی دولت به نقد و بحث بکشانند. مخاطبش هم آحاد مردم است، از زن و مرد و دختر و پسر. تاکیدش هم بر این است که «دیوار هراس را فرو بریزیم.»
مشکل تاکتیک اوست: اول این که «بیایم اولین دوشنبه هر ماه را روزه بگیریم یا دست به اعتصاب غذا بزنیم.» این که این چنین اعتصاب غذایی یا روزه گرفتنی کی را می ترساند، دودش به چشم کی می رود، به شدت در این دعوت همگانی ندید گرفته شده. آقای تاج زاده، مردم مگر بچه دولت یا رهبرند که غذا نخوردن شان دل رهبر را بسوزاند و به رنج بیاورد، از آن طرف دولت اقتدارگرا را بترساند که این ها از بی غذایی یک چیزی شان می شود؟ دنیا هماز آن طرف از گرسنگی کشیدن ملت همدل سبز ککش هم نمی گزد. نکند ایشان گرفتار حس نمادین شده اند، که همه چیزمان که نمادین شد، اعتصاب مان هم نمادین می شود و البته که یاری خداوند نزدیک است!
دیگر این آیین اسم شهید گذاری روی روزها: ایشان فراموش کرده اند ملت چه مکافاتی دارند با اسم آن همه شهید که روی خیابان ها و کوچه ها و مدرسه های ایران است! اگر اسم نگذاریم چه؟ یادمان می رود که عده ای این وسط جان عزیزشان را داده اند و ما زنده ایم از برکت جان نثاری آن ها! مردم چطور خاطر آقایان را جمع کنند که یاد شهیدان را می شود زنده نگه داشت، به انحای دیگر. شده روزگار ایران باستان که هر روزی نامی دارد و باید یادمان باشد که روزی که با دکتری، استادی قراری می گذاریم، وعده در روز شهید سروری است و نه شهید رستمی!
ایشان و شجاعت شان و خانواده صبورشان کاری کرده اند کارستان، که از عهده انبوه عظیمی از ایرانیان داخل و خارج ایران بر نمی آيد! دعوت شان هم برای همدلی و اعتراض بسیا به جاست. اما تاکتیک، آقای تاج زاده، تاکتیک تان زنگ زده است!! اعتصاب غذا جز این که دودش چشم اعتصاب کننده و عزیزانش را کور کند راه به جایی نمی برد.
(همین چند روز پیش با چند تا از دوستان وسط بحثی یاد موسوی و کروبی افتادیم. گفتیم عجب دولت پدرسوخته ای که رقیب حزبی اش را زندانی می کند و در تنگنای ارتباطی و معیشتی می گذارد، و عجب مردم بی دلی که کاندید منتخب شان را در حرج رها می کنند و به فلسفه بافی می نشینند. ما مردم این طور هستیم! فرق مان با کشورهای شمال آفریقا خیلی زیاد نیست. آقایان هم حساب کار خودشان را بد نیست تا لنگ درهوا نشده اند، بکنند و البته از عاقبت ظالمین بدجوری بترسند.)
مصطفی تاج زاده یک فعال سیاسی شجاع است، چوب شجاعتش را هم بارها خورده است: رفت و برگشت مکرر به اوین از جمله چوب هایی است که بر شهروندان جنبش سبز روشن است.
این بار هم با شجاعت حرفش را می زند و رسما از مردم درخواست می کند از حالت منفعل بیرون بیایند با هم هم صدا بشوند، و کارشکنی ها و نقض حقوق مدنی مردم را از سوی دولت به نقد و بحث بکشانند. مخاطبش هم آحاد مردم است، از زن و مرد و دختر و پسر. تاکیدش هم بر این است که «دیوار هراس را فرو بریزیم.»
مشکل تاکتیک اوست: اول این که «بیایم اولین دوشنبه هر ماه را روزه بگیریم یا دست به اعتصاب غذا بزنیم.» این که این چنین اعتصاب غذایی یا روزه گرفتنی کی را می ترساند، دودش به چشم کی می رود، به شدت در این دعوت همگانی ندید گرفته شده. آقای تاج زاده، مردم مگر بچه دولت یا رهبرند که غذا نخوردن شان دل رهبر را بسوزاند و به رنج بیاورد، از آن طرف دولت اقتدارگرا را بترساند که این ها از بی غذایی یک چیزی شان می شود؟ دنیا هماز آن طرف از گرسنگی کشیدن ملت همدل سبز ککش هم نمی گزد. نکند ایشان گرفتار حس نمادین شده اند، که همه چیزمان که نمادین شد، اعتصاب مان هم نمادین می شود و البته که یاری خداوند نزدیک است!
دیگر این آیین اسم شهید گذاری روی روزها: ایشان فراموش کرده اند ملت چه مکافاتی دارند با اسم آن همه شهید که روی خیابان ها و کوچه ها و مدرسه های ایران است! اگر اسم نگذاریم چه؟ یادمان می رود که عده ای این وسط جان عزیزشان را داده اند و ما زنده ایم از برکت جان نثاری آن ها! مردم چطور خاطر آقایان را جمع کنند که یاد شهیدان را می شود زنده نگه داشت، به انحای دیگر. شده روزگار ایران باستان که هر روزی نامی دارد و باید یادمان باشد که روزی که با دکتری، استادی قراری می گذاریم، وعده در روز شهید سروری است و نه شهید رستمی!
ایشان و شجاعت شان و خانواده صبورشان کاری کرده اند کارستان، که از عهده انبوه عظیمی از ایرانیان داخل و خارج ایران بر نمی آيد! دعوت شان هم برای همدلی و اعتراض بسیا به جاست. اما تاکتیک، آقای تاج زاده، تاکتیک تان زنگ زده است!! اعتصاب غذا جز این که دودش چشم اعتصاب کننده و عزیزانش را کور کند راه به جایی نمی برد.
(همین چند روز پیش با چند تا از دوستان وسط بحثی یاد موسوی و کروبی افتادیم. گفتیم عجب دولت پدرسوخته ای که رقیب حزبی اش را زندانی می کند و در تنگنای ارتباطی و معیشتی می گذارد، و عجب مردم بی دلی که کاندید منتخب شان را در حرج رها می کنند و به فلسفه بافی می نشینند. ما مردم این طور هستیم! فرق مان با کشورهای شمال آفریقا خیلی زیاد نیست. آقایان هم حساب کار خودشان را بد نیست تا لنگ درهوا نشده اند، بکنند و البته از عاقبت ظالمین بدجوری بترسند.)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر